یک قدم تا به زمین نزدیکم با نفس های شقایق در باد در شنا کردن دریای خدا بسته ام بار تولد از خاک خوش به حال دیروز من و تو خاطرمان هست هنوز صورت آن زن زیبا که فرو رفته در آب ماهِ زیبایی ما رفت به خواب من به دیروز خودم مدیونم گرچه دیروز غمِ فردا بود در نهانخانه خدا پیدا بود حوض امروز پُر از مرگ من است نیمه ی خالی پیمانه ی آن شده بازیچه ی تابوت خزان آدمی کاسه عمرش به دو حرف « آ » از او مانْد و «دَمَش » رفته ز دست ,دیروز ...ادامه مطلب