رفت که رفت

ساخت وبلاگ

شب تاریست ،امید از نظرم رفت که رفت

همه آفاق نهان شد سحرم رفت که رفت

پشت شب های بلندم خبر از ماه نشد

دیدی آن سایه ی چشم و قمرم رفت که رفت ؟

هر شبی را که کشیدم به سرم شانه ی دل

گیسو انداخته بر زلف سرم رفت که رفت

خون دل خوردم و اندوه دلم باز نشد

آن که پرورده به خون جگرم رفت که رفت

آتشی کز سر عشقش به هوَس آلودم

شعله انداخت و از چشم تَرم رفت که رفت

شعرهای تنها...
ما را در سایت شعرهای تنها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7sheretanha6 بازدید : 167 تاريخ : شنبه 13 خرداد 1396 ساعت: 13:26