قلم شکست و حوصله ها دربه در شدند
کبوتران من همه بی بال و پَر شدند
کسی ردیف شعر من نشد در این دنیا
اسیر امروز و فردای بی ثمر شدند
دو قطره خون چکیده به دامان شعر من
مانند اشکِ کودکانِ بی پدر شدند
افسوس نغمه ای نمانده از کبوتران عشق
از دل پَریدند و عاشق سفر شدند
کِشتی عمرم با هزاران ساحل نجات
گرفتار موج و گرداب پرخطر شدند
امشب دلم ناله ها کرد در کلبه ی سکوت
صدا نیامد و خاموش و بی اثر شدند
شعرهای تنها...برچسب : نویسنده : 7sheretanha6 بازدید : 136