خواب

ساخت وبلاگ

صدای بغض می آید

در این کابوس بی پایان

تمام رویای من بیداری محض است

سرآغازم به تعبیر تو شد آخر

بدون ضرب و تار و ساز و آوازی

درونم دروجودم شوری از رقص است

 میان خوابهایت

دیرگاهیست

 که آوازم میان سینه ام حبس است

چشمهایم بسته در زنجیر بی خوابیست

صدایم موجی از دیدار

نفسهایم میان خواب و بیداری

گرفتار طنین آه ِ پنهانیست

اسیر یک دَمم امشب

که شاید برنخیزم من

همان لحظه که کابوس تو شد پیدا

 بخواب گفتم نمی خوابم

تو را تا صبح بیدارم

میان بیداریت اکنون

همیشه خواب می بینم

" نیره "

شعرهای تنها...
ما را در سایت شعرهای تنها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7sheretanha6 بازدید : 145 تاريخ : شنبه 13 خرداد 1396 ساعت: 13:26