فاصله ها

ساخت وبلاگ

من در آغاز خودم گم شده ام

با نسیمی که به پایان خودش نزدیک است

در سراشیبی اندوه قدم ساخته ام

پله ها را کم کن

تا که از عطر نسیمِ دل تو شاد شوم

وصل دیدار همان است که من می بینم

از طلوع تا گِره خاطره ها

نیمه جان بودم و اکنون به افق جان دادم

خورشید هم اکنون در افق می تابد

تا سرِ شاخه ی گلهای تبسم همگی گرم شود

سینی ما همه پُر می شود از خنده ی سیب

روشنایی کم نیست

نور در حوضچه ی لیلی ماست

یک ورق می خواهم

تا قلم تر کنم از خاطره ها

رنگ ها بشکافم

به سفیدی برسم

کفتر فردا را

به هوا بال دهم

یک قدم بردارم

تا دلِ فاصله ها

من هنوز از غم امروز شکایت دارم

" نیره "

شعرهای تنها...
ما را در سایت شعرهای تنها دنبال می کنید

برچسب : فاصله, نویسنده : 7sheretanha6 بازدید : 179 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 15:52